مجمعی به نام «محققین و مدرسین حوزه علمیه قم» در بیانیهای راه حل برون رفت از وضعیت فعلی در منطقه را «بازگشت رژیم صهیونیستی به مرزهای قانونی پیش از تهاجم ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطین» اعلام کرده است. این یعنی، اسرائیل به مناطقی که پیش از جنگ ۶ روزه در اشغال داشت برگردد و به راهکار «دو دولتی» پایبند باشد.
راهکار دو دولتی چیست؟
اگرچه اولین جرقههای این طرح به سال ۱۹۳۶ برمیگردد اما برای اولین بار در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ بود که در قالب قطعنامه ۱۸۱ مطرح و تصویب شد.
انگلستان به عنوان قیم فلسطین بعد از جنگ جهانی اول، از وضعیت درگیری میان فلسطینیان ساکن در این کشور و یهودیان صهیونیست مهاجر که برای غصب به فلسطین آمده بودند، به ستوه آمد و از سازمان ملل خواست تا به مسئله ورود کند.
آنها هم گفتند راهکار این است که فلسطین را بین دو طرف تقسیم کنیم و ۵۵ درصد این خاک را به یهودیانی بدهیم که (گذشته از غاصب بودن آنها) تعدادشان هم نصف اعراب فلسطینی بود.
این راهکار (که به واسطه نوع تقسیم بندی سرزمین اساساً قابل اجرا هم نیست) طبیعاً باب میل صهیونیستهای اشغالگر بود که مفت و مجانی در همان ابتدای کار صاحب بیش از نیمی از فلسطین میشدند و حالا وقت داشتند تا با دستی بازتر برای گرفتن مابقی آن هم برنامه ریزی کنند. پس به خیابانها آمدند و رقصیدند و خوشحالی کردند اما مردم فلسطین این را نپذیرفتد و درگیریها آغاز شد که نتیجه آن اولین جنگ اعراب و اسرائیل بود.
ایده راهحل «دو دولتی» چند دهه بعد و پس از قیام سراسری مردم فلسطین که به انتفاضه اول مشهور است، در قالب توافق «اسلو» مورد توجه قرار گرفت، اما شکست معاهده کمپ دیوید در سال ۲۰۰۰ و وقوع انتفاضه دوم در همان سال تلاشها برای دستیابی به این توافق را از مسیر خود خارج کرد و تلاشهای بعدی، تا امروز به شکلی مبهم و غیرعملی باقی مانده است.
این راهکار که در حقیقت هبه کردن بیش از نیمی از یک کشور علی رغم خواست مردمش به اشغالگران بود، از اوسط دهه ۹۰ میلادی که تشکیلات آزادیبخش فلسطین چرخش اساسی کرد و به سمت سازش با اسرائیل و شکستن مهمترین خط قرمز فلسطینیان یعنی به رسمیت شناخت اسرائیل رفت، وارد فاز دیگری شد.
این سازش را فلسطینیانی که خواهان احقاق همه حق خود بودند نپذیرفتند و نقطه افتراق اساسی گروهای مبارزی مثل حماس و جهاد اسلامی با تشکیلات خودگردان فلسطینی -که الان دیگر نقشی برابر با پلیس اسرائیل در کرانه باختری دارد- از همینجا شکل گرفت.
اما «دو دولتی» مورد علاقه مجمع مدرسین حوزه، علاوه بر فلسطینیان مخالف سرسخت دیگری هم دارد.
دولت اسرائیل را سالهاست صهیونیستهای راستگرا و تندروهای حاکم بر آن تشکیل میدهند که از اساس نه فقط چیزی به عنوان کشور مستقل فلسطینی را قبول ندارند بلکه معتقدند حتی یک عرب نباید در کشور اسرائیل باشد و به بالطبع قطعنامه اسلو را هم قبول ندارند.
شخص نتانیاهو که اکنون زمام دولت صهیونیستی را در دست دارد مخالف جدی اسلو است و تندروهای موئتلف با او هم اجازه چنین کاری را نمیدهند (آنها از همین الان کمپین آغاز شهرکسازی در نواز غزه را راه انداخته اند).
در چنین وضعیتی است که مدرسین حوزه علمیه قم میگویند -برخلاف ایده رسمی جمهوری اسلامی ایران- برویم و از اسرائیل بخواهیم تا به مرزهای ۱۹۶۷ برگردد و دست از بخشهای زیادی از خاک فلسطین که سالهاست در اشغال اوست بردارد؛ راهکاری که پاسخ طرف مقابل به آن حتی پوزخند هم نخواهد بود.
موضع جمهوری اسلامی چیست؟
جمهوری اسلامی و رهبری آن بارها موضع رسمی و نهایی ایران در این باره را که مبتنی بر احقاق حق کامل فلسطینان است اعلان کرده اند.
ایران معتقد است که سرنوشت فلسطین را باید خود فلسطینیان رقم بزنند و در یک همه پرسی آزاد و با مشارکت همه فلسطینیان (چه کسانی که در فلسطین هستند و چه میلیونها آواره آن) آینده خود را انتخاب کنند.
نگاه واقع بینانه این است که این دو راه (چه همه پرسی و چه دو دولتی) هیچکدام فعلاً چشم انداز روشنی ندارد و به نظر نمیرسد که فعلاً قابلیت اجرا داشته باشند اما تفاوت اصلی بر این است که راهکار اول مبتنی بر بیعدالتی و مشروعیت دادن به غصب و اشغالگری و هدیه کردن بخشی از یک کشور اسلامی به صهیونیستها بنا شده و راهکار دوم مبنا را بر عدالت و احقاق حق مردم فلسطین قرار داده است.
این مسئله را یا تنظیم کنندگان بیانیه مدرسین نمیفهمند یا وظیفه خود میدانند که در مقطع حساس درگیری تمام عیار میان فلسطینیان و غاصبان سرزمین شان، طرف اشغالگران بایستند و دست گدایی به سمتی کسانی دراز کنند که حتی تُف هم کف دستشان نخواهد انداخت. این را یاسر عرفات خیلی بیشتر از جاهلان نویسنده این بیانیه تجربه کرده است.