شهید شاهرخ ضرغام که پیش از انقلاب بادیگارد کاباره بود و حتی مشروبخوری میکرد، با توبه در پابوس امام رضا (ع)، حر انقلاب لقب گرفت و امروز یادمانش در آبادان زیارتگاه عاشقان است. امروز هفدهم آذر ماه است سالروز شهادت شهیدی که اسوه مرام و معرفت است، انسانی که توانست «شدن» را معنا کند، «شاهرخ ضرغامی» که تبدیل به «حر انقلاب» میشود. او که در زندگی خود هرگونه «معصیتی» را چشیده است، اما با چشیدن ولایت حضرت روحالله آن چنان تغییر میکند که میگوید: اگر رگهای بدنم را ببرید نام حضرت روحالله را روی زمین مینویسد.
شاهرخ با نام شناسنامه ای ابوالفضل در اول دیماه سال ۱۳۲۸ در محله نبرد در شرق تهران متولد شد. روحیه سرکشی و نافرمانی در لوطیگری و با معرفت بودنش در هم تنیده بود. زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد در ایام محرم که یک «تلنگر» زندگی بسیاری از انسانها را متحول میکند، یکی از تلنگرها توسط مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی به شهید شاهرخ زده شد و بعد از این جلسات متحول شد و همراه مادر پیر و برادرش به پابوسی امام رضا (ع) رفت و توبه کرد.
به مناسبت چهل و دومین سالگرد شهادت حر انقلاب پای صحبت قاسم صادقی، همرزم شهید شاهرخ ضرغام نشستیم. او این گونه رفیقش را یاد میکند: روز ۱۲ بهمنماه سال ۵۷ لحظه ورود امام خمینی (ره) به فرودگاه مهرآباد، شهید شاهرخ ضرغام به همراه چند کشتیگیر تنومند دیگر که توسط فدراسیون کشتی برای گروه محافظت از امام انتخاب شده بودند، مستقر شدند. امام (ره) که از پلههای هواپیما پایین آمد، شاهرخ همراه جمعیت به استقبال ایشان رفت. او در جوانی به سراغ کشتی رفته بود و تا اردوی تیم ملی کشتی پیش رفت و به قهرمانی جوانان جهان در وزن ۱۰۰ کیلو هم رسیده بود.
در بحبوحه انقلاب او در پاکسازیها نقش داشت و با شروع غائله کردستان وقتی حضرت امام (ره) فرمودند: به یاری پاسداران در کردستان بروید، دیگر سر از پا نمیشناخت. به پاوه و سر پل ذهاب و بعد به سمت سوسنگرد میرود. در همان روزهای اول جنگ قبل از همه پا به عرصه گذاشت. آوازه شهامتش به گوش بزرگانی همچون شهید چمران و سیدمجتبی هاشمی فرمانده گروه مجاهدین اسلام رسیده بود و به توصیه شهید چمران به آبادان رفته و به شهید هاشمی فرمانده جنگ های نامنظم فداییان اسلام میپیوندد.
در این اثنا وقتی خبر رسید که آبادان در حال محاصره است، این شهید به همراه نیروهای داوطلب مردمی به ذوالفقاری آبادان میرود و براساس آیه ۴ سوره محمد (ص) در قرآن کریم با دشمنان مقابله میکند.
صادقی که در این شرایط همراه شهید شاهرخ ضرغام بوده است، بعد از ۴۲ سال درباره این واقعه ابراز میدارد: ۱۶ آذرماه برنامهریزی شبیخون به دشمن بود و صبح هفدهم آذرماه ۱۳۵۹ برای عملیات و آزادی بخشهایی از آبادان به سمت جاده ماهشهر رفتیم. از کانال عبور کردیم و در سکوت به سنگرهای دشمن نزدیک شدیم. عملیات موفق بود. تا روشنایی هوا نیروهای دشمن میآیند. شاهرخ ضرغام زخمی شده و در سنگر میماند. پیکرش در شمال رودخانه بهمنشیر آبادان جبهه دشت ذوالفقاریه حد فاصل جاده آبادان ـ ماهشهر جا ماند، بعدها هم اثری از پیکرش پیدا نشد.
البته مادرش در خاطرهای از دیدن پسرش در خواب این چنین میگوید: نگران شاهرخ بودم. شب خواب دیدم که در بیابانی نشستهام و گریه میکنم. شاهرخ آمد. با ادب دستم را گرفت و گفت: مادر چرا نشستی؟ بلند شو برویم. گفتم: پسرم کجایی؟ نمیگویی این مادر پیر دلش برای پسرش تنگ میشود؟ مرا کنار یک رودخانه زیبا و بزرگ برد و گفت: همین جا بنشین. بعد به سمت یک سنگر و خاکریز رفت. از پشت خاکریز ۲ سید نورانی به استقبالش آمدند. شاهرخ با خوشحالی به سمت آنها رفت. میگفت و میخندید. بعد هم در حالی که دستش در دستان آنها بود، گفت: مادر من رفتم. منتظر من نباش!
همرزم شهید شاهرخ ضرغام بعد از شهادتش به این فکر میافتد که یاد و نام خاطره رفیقش را در جبهه زنده نگه دارد. به همین خاطر محل شهادتش را با همکاری دیگران تبدیل به یادمان میکند. او ادامه میدهد: بیش از ۳۰۰ شهید در آزادسازی و حفظ آبادان از خون خود گذشتند و بعد از ۳۲ سال تلاش کردم با خانواده شهدای این دشت از طریق بنیاد شهید ارتباط بگیرم و از رزمندگان این جبهه هم درخواست یاری کردم تا این محل شهادت که به گفته پیر فرزانه انقلاب «این شهدا امامزادگان عشقند و مزارشان محل شفاست» این مکان را به سبک قدیم با احداث خاکریزها و سنگرها و مواضع دشمن احیا و بازسازی کنیم.
صادقی بیان میکند: در این مکان یک موزه حقیقی از زمان جنگ آماده شده و ضمن اینکه عکسهای شهدای دشت ذوالفقاری نیز در حسینیه شهدا گردآوری شده است و یادمان شهدای دشت ذوالفقاری سال ۱۳۹۴ به شماره ۱۶ به عنوان میراث هشت سال دفاع مقدس به ثبت رسید و سال ۹۸ خدمت مقام معظم رهبری عنوان کردم که یکی از گنجهای جنگ را استخراج کردهام.
پایان پیام/