قلم‌فروش‌های اصلاح‌طلب، خبرنگارانی که با دشمن در ارتباط بودند

اولین عکس از مهسا امینی بر روی تخت بیمارستان، شروع پروژه آشوب در کشور را کلیک زد‌. عکسی که خیلی زود دستمایه شایعه‌پردازی‌ها درباره ضرب و شتم او شد. اما عکس را چه کسی برای اولین بار منتشر کرد؟

بنا به گفته سازمان‌های اطلاعاتی کشور، سرویس‌­های جاسوسی غربی و صهیونیستی دوره­‌های «آموزش مربیان جنگ­های ترکیبی» برای تعداد قابل توجهی از عناصر مرتبط و از پیش نشان شده برگزار و به آن‌ها مأموریت داده‌­اند که آموخته­‌ها را به دیگران منتقل و بر مبنای آن‌­ها به­ صورت تشکیلاتی عمل نمایند. در بیانیه مشترک سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات اینچنین آمده است:«ردّ اطلاعاتی و عملّیاتی تعدادی از عناصر مذکور در اغتشاشات اخیر و پیش از آن نیز مشاهده و حسب مورد اقدام مقتضی به¬عمل آمده است.

نیلوفر حامدی و الهه محمدی جاسوس خبرنگار اصلاح طلب
نیلوفر حامدی و الهه محمدی جاسوس خبرنگار اصلاح طلب

به¬عنوان مثال انتشار اولین عکس از مرحومه امینی روی تخت بیمارستان توسط «ن.ح» صورت گرفت که از آموزش¬دیدگان همین دوره¬ها در خارج از کشور بود. او با استفاده از پوشش خبرنگاری از اولین افرادی بود که در بیمارستان حضور و استقرار یافته، به تحریک بستگان متوفی و ارسال اخبار جهت¬‌دار پرداخت. همچنین است اقدامات «الف.م» که با استفاده از همان پوشش با حضور فوری در شهرستان سقز، به تحریک اطرافیان مرحومه، کارگردانی برخی صحنه¬‌ها و انعکاس اخبار و تصاویر جهت¬‌دار از مراسم تشییع، تدفین و تجمعاتِ شکل¬‌گرفته در آن شهر به ایفای مأموریت پرداخت. این فرد نیز آموزش¬‌دیده¬‌ی دوره¬‌های رژیم مافیایی آمریکا در کشورهای خارجی است؛ ضمن آن¬که هر دو نفر نقش منابع اولیه¬‌ی خبرسازی برای رسانه¬‌های بیگانه را ایفا کرده¬‌اند.»

نیلوفر حامدی و الهه محمدی خبرنگاران اصلاح‌طلب دو روزنامه شرق و هم‌میهن هستند که ارتباط‌شان با سرویس‌های خارجی برای دستگاه‌های امنیتی محرز شده است. نیلوفر حامدی در یک حرکت حساب‌شده و احتمالا هماهنگ با انتشار عکس مرحومه امینی آتش شایعات را روشن کرد و در حالی که می‌توانست به عنوان خبرنگار از پزشکان بیمارستان کسری پرس‌و‌جو و شایعه ضرب و شتم مهسا امینی را تکذیب کند، تنها با انتشار عکس‌ها به شروع پروژه آشوب کمک کرد‌. پروژه‌ای که توسط دیگر خبرنگار فوق‌الذکر ادامه پیدا کرد و با حضور در شهر سقز و تحریک خانواده متوفی در آتش آن دمیده شد‌.

اما آیا این اولین باری است که خبرنگاران اصلاح‌طلب با اتهام جاسوسی برای سرویس‌های خارجی روبه‌رو می‌شوند؟
در سطوری که از پی می‌آید به معرفی برخی شخصیت‌ها می‌پردازیم که زمانی، عنوان روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب را یدک می‌کشیدند و اکنون به کار برای حکومت‌های آمریکا و بریتانیا و خوش‌خدمتی به رژیم اسرائیل مشغولند.

مجتبی واحدی: فوق تخصص فرصت‌طلبی و قلم‌فروشی
مجتبی واحدی کسی که در بین خود اصلاح‌طلبان هم به نمونه اعلای فرصت‌طلبی و موج‌سواری مشهور هست، کار با مهدی کروبی را خیلی زود، از سال ۱۳۶۱ آغاز کرد، یعنی زمانی که کروبی مسؤولیت بنیاد شهید را به عهده داشت.

مجتبی واحدی حتی از سوی اصلاح‌طلبان هم به عنوان یک روزنامه‌نگار شناخته نمی‌شد در سال ۱۳۷۹، همزمان با مقدمات برگزاری انتخابات مجلس ششم، با راه‌اندازی روزنامه آفتاب یزد، بدون یک روز سابقه کار روزنامه و خبر، به واسطه اعتماد خانواده کروبی به او، سردبیر این روزنامه شد. بگذریم از این که روزنامه آفتاب یزد هیچ گاه جزو روزنامه‌های سرآمد اصلاح‌طلبان محسوب نمی‌شد.

همین بی‌سابقه بودن و خامی او در کار خبر باعث شد که در دوران حضور در آفتاب یزد، با دیکتاتوری تحریریه آن روزنامه را اداره کند و علاوه بر وارد کردن بستگان بی‌تجربه خود به روزنامه، با روزنامه‌نگاران قدیمی‌تر برخوردهای بی‌ادبانه‌ای صورت دهد.

واحدی تا زمانی که در کسوت رییس دفتر و مشاور رسانه‌ای مهدی کروبی، امکان استفاده از رانت‌های اقتصادی و سیاسی را داشت، هیچ‌گاه کلمه‌ای انتقاد درباره نظام بر کاغذ نیاورد.

اما با شکست مهدی کروبی در انتخابات ۸۴ و کنار رفتن تدریجی او از عرصه رسمی سیاست، واحدی که آرزوهای خود را برای منتفع شدن به عنوان یکی از نزدیک‌ترین مشاوران او نقش بر آب می‌دید، شروع به مقدمه‌چینی برای جا انداختن خود به عنوان یک روزنامه‌نگار منتقد نظام، برای دولت‌های غربی کرد تا بدین واسطه جای پایی در رسانه‌های بیگانه بیابد.

دقیقا همین شیب غلتیدن او به سوی بیگانگان را بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم هم شاهدیم، که مجتبی واحدی که دو روز مانده به برگزاری انتخابات از کشور خارج شده بود، با ادعای تقلب از سوی نامزدهای شکست خورده، فرصت را به شدت مساعد دید، و با مطرح کردن خود به عنوان مشاور ارشد کروبی، آنتن تلویزیون‌های ضدانقلاب را قبضه کرد.

جالب این جاست که واحدی چنان در استفاده از این موقعیت برای مطرح کردن خود عجله داشت که خیلی زود به زیر سؤال بردن اصل نظام روی آورد. آش دستپخت واحدی چنان شور بود که کروبی بعد از مدتی کوتاه، طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد که سخنگویی در خارج از کشور ندارد. اما مجتبی واحدی علی رغم اعلام این موضوع، حاضر به پیاده شدن از اسب هدایت به اصطلاح جنبش سبز نبود و انصافا هم دولت‌های غربی دستمزد او را خیلی زود پرداختند و جایگاهی به عنوان مفسر سیاسی ثابت در بی‌بی‌سی و صدای آمریکا به او دادند تا او به مراد دلش برسد و در خارج از کشور هم از تنعمات مالی بی‌بهره نماند.

مسیح علی‌نژاد: عاقبت اصلاح‌طلبی افراطی
مسیح علی نژاد، کار خبری خود را در دوره اصلاحات و از روزنامه همبستگی ( ۱۳۷۸) آغاز کرد. او بعد در کسوت خبرنگار پارلمانی خبرگزاری «ایلنا»، با نوشتن گزارش‌های جنجالی از مجلس نامی برای دست و پا کرد.
او در نهایت به جرم افشای اسناد اداری مجلس و بی‌احترامی به قوانین، از مجلس هفتم اخراج شد. او کار خبری خود را با روزنامه‌های «شرق»، «بهار»، «وقایع اتفاقیه» و «هم میهن» ادامه داد و در نهایت آخرین روزنامه داخلی که با آن کار کرد، اعتماد ملی، ارگان حزب اعتماد ملی مهدی کروبی بود.

در همین روزنامه بود که مقاله‌ای با عنوان «آواز دلفین‌ها» نگاشت که در آن رفتار مردم کشورمان در استقبال از رییس جمهور وقت (محمود اجمدی نژاد) را به رفتار دلفین‌ها با مربی آموزش‌دهنده برای به دست آوردن غذا تشبیه کرد. جنجال بر سر توهین این مقاله به مردم و رییس جمهور ایران به قدری بالا رفت که مهدی کروبی مدیر روزنامه و حزب اعتماد ملی مجبور به عذرخواهی شد. جالب این که هوراکشیدن‌های مطبوعات خارجی برای علی نژاد، با هدف به تور انداختن او، از همان زمان فعالیت به عنوان خبرنگار پارلمانی شروع شد.

روزنامه «فایننشال تایمز» بریتانیا، در مقاله‌ای با عنوان «خاری در پهلوی مجلس محافظه‌کار ایران» (۲۸ می ۲۰۰۵) تشویق و به اصطلاح در بوق کردن او را کلید زد. چاپ یکی دو مقاله این چنینی در مطبوعات غربی کافی بود که علی‌نژاد برای هر چه بیشتر نمایاندن خود در چشم غربی‌ها، مصاحبه‌های گستاخانه‌تری با نمایندگان مجلس صورت دهد و در نهایت کارش به افشای اسناد و مکاتبات درونی مجلس هفتم بکشد. روند پرتره‌سازی از علی‌نژاد توسط مطبوعات غربی در مقالاتی چون «مسیح در برابر احمدی نژاد» (۷ می ۲۰۰۸، هفته‌نامه تایمز آمریکا) ادامه یافت تا او را به زاویه گیری هر چه بیشتر نسبت به منافع کشورش تشویق کند. امری که متأسفانه نه تنها درباره علی‌نژاد که در مورد بسیاری دیگر از روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب هم جواب داد.

در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری در خرداد هشتادوهشت، مسیح علی‌نژاد به طور علنی و پر سر و صدا فعالیت به نفع میرحسین موسوی را آغاز کرد بعد از رفتن او از ایران و در ایام فتنه، او یکی از فعال ‌ترین تهییج‌کنندگان طرفداران موسوی و کروبی به حضور خیابانی، از طریق شبکه‌های اجتماعی بود.

علی‌نژاد که فرصت را برای مطرح کردن دوباره خود مهیا دید، با حمایت اتاق فکر جنبش سبز در لندن (گنجی-سروش-کدیور-بهنود –هوشنگ اسدی- امیری-مهاجرانی) با مصاحبه با کسانی که به گفته او خانواده قربانیان ظلم جمهوری اسلامی بودند و به ادعای او عزیزانشان را در راهپیمایی‌ها از دست داده بودند، توانست نقش مهمی در تحریک احساسی طرفداران فتنه سبز و پروژه کشته‌سازی در آن ایام ایفاء کند.

با جمع‌شدن بساط فتنه و آرزو به دل ماندن دشمنان نظام، علی‌نژاد که دید صحنه‌گردانی و معرکه‌گیری‌های احساسی او دیگر خریداری ندارد، یک برگه دیگر از آستین رو کرد. پروژه‌های تبلیغاتی که علی‌نژاد به راه می‌اندازد، کاملا در تطبیق با نقشه‌های میان‌مدت و درازمدت پستوهای امنیتی و اطلاعاتی غربی، به ویژه بریتانیاست. «کمپین آزادی های یواشکی زنان»، که با فروکش کردن جنبش سبز و کسادی کار علی‌نژاد علم شد، پیش‌برنده یکی از پروژه‌های اصلی دشمنان نظام در جهت مسخ فرهنگی و استحاله ارزشی است.

او در این صفحه فیس بوکی (با حمایت شخص مارک زاکربرگ مدیرعامل و صاحب فیس‌بوک) از زنان و دختران داخل کشور می‌خواهد که عکس‌های بی‌حجاب خود را در عرصه‌های عمومی (کوچه و خیابان و پارک و…) با دیگران به اشتراک بگذارند تا به این طریق، ضمن دهن‌کجی به قوانین جمهوری اسلامی، قبح بی‌حجابی را هم در سطح جامعه بشکنند. متاسفانه در ماه‌های اول راه‌اندازی این کمپین، جمعیت قابل توجهی از زنان و دخترانی که مع الاسف (به دلیل ضعف‌های فرهنگی و کم‌کاری‌های دستگاه‌های متولی فرهنگ کشور) دچار غرب‌زدگی و بحران هویتی هستند، به دعوت او پاسخ دادند و عکس‌های شخصی باحجاب و بی‌حجاب خود را در اختیار علی‌نژاد گذاشتند.

صفحه او تا نزدیک ۴۰۰ هزار لایک دریافت کرد و این جا بود که رسانه‌های غربی، خوشحال از این که یک کار تبلیغاتی ضدارزشی علیه باورهای مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی، تا حدی با اقبال روبه رو شده است، شروع به تبلیغ و ترویج این صفحه کردند. حتی روزنامه گاردین لندن هم ضمن مصاحبه با علی نژاد به معرفی این صفحه پرداخت.

علی‌نژاد یکی از پیشتازان سبک سیاه‌نویسی درباره مسایل داخل ایران در میان روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب است. او با دادن پیچ و تاب‌های احساسی به نوشته‌هایش، سعی می‌کند از کاه کوه بسازد و ساده‌ترین مسایلی که وقوع آن در همان انگلستان محل اقامت او امری طبیعی و معمول است، به گردن حکومت ایران بیاندازد. او که تخصص خود را در یافتن و مصاحبه گرفتن با بستگان زندانیان مسایل امنیتی در ایران می‌داند، بارها با فرصت‌طلبی‌های خود، روند رسیدگی به پرونده افراد مورد نظر را با مشکل مواجه کرده و به اصطلاح موجب وخیم‌ترشدن اوضاع آنان شده است.

مثلا وقتی یک زندانی امنیتی، بعد از مدتی، به مرخصی می‌آید یا به طور مشروط آزاد می‌شود، به جای این که به او فرصتی برای رسیدگی به خانواده و استفاده از فرصت آزادی یا مرخصی داده شود، توسط روزنامه‌نگاران خارج‌نشین، و در رأس آن‌ها علی‌نژاد، تحریک می‌شود تا مصاحبه کند و با موضع‌گیری‌های نامربوط موجبات پشیمانی مقامات قضایی از دادن فرصت به خود را فراهم آورد. به واقع علی‌نژاد به مانند یک روباه بو می‌کشد تا دریابد کدام زندانی پای از زندان بیرون گذاشته، تا با راه انداختن یک مصاحبه جنجالی، و بعد دادن تحلیل‌های و مقالات سوزناک درباره او، فرد مورد نظر را وادار به موضع‌گیری علیه نظام کند.

وحالا جاسوس در پوشش خبرنگار
مسعود بهنود، اکبر گنجی، محسن کدیور، حسین باستانی و عبدالکریم سروش چهره‌های شناخته شده دیگری از طیف روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب هستند که پس از فعالیت در روزنامه‌های جناح خود، سر از رسانه‌های غربی در می‌آورند یا با سرویس‌های جاسوسی به همکاری می‌پردارند.
حالا نام دو خبرنگار زن اشاره شده در بیانیه مشترک سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات نیز در سیاهه طیف روزنامه‌نگاران قلم‌فروش اضافه شده است طیفی که نیلوفر حامدی و الهه محمدی نه اولین آنها بود و نه آخرین آن‌.

انتهای پیام/رجا ۳۶۱۹۳۹