تحلیل غیرنرمال سعید حجاریان اصلاح طلب

جعفر علیان نژادی در یادداشتی در نقد سعید حجاریان از تئوریسین‌های جریان اصلاحات نوشت:

بند اول. میل به استثنایی نشان دادن وضعیت نظام، کشور و مردم، یکی از پایه‌های تحلیلی و پیش فرض‌های اساسی برخی سلبریتی‌های فکری جریانات سیاسی است که هر از چند گاهی به فراخور حادثه، به زبان و بیان این عده می‌آید. برخی از این چهره‌ها که صراحت بیشتری دارند، ناغافل لابلای حرف‌ها و مواضعشان، دلیل این واژه سازی را لو می‌دهند. برخی دیگر البته به نحوی پنهان‌تر، ژستی حق به جانب و منصفانه گرفته، به طوری که گویا به عنوان ناظری بی‌طرف، تنها به شرح ماوقع می‌پردازند.

سعید حجاریان اما متعلق به طیف سومی است که متناسب با تغییر وضعیت های اجتماعی، دست به تغییر راه کنش می‌زند. اگر نمد تحلیل سیاسی برایش آورده‌ای نداشته باشد، ابایی از این ندارد که اصطلاحات و تئوری‌های دنیای سیاست را بر بدن جامعه و فرهنگ، جاری سازد و با این حربه، اصرار کند که بله، حرف من همان بوده که قبلا گفته‌ام؛ من که از استثناءزدایی سیاسی گفته بودم، الان از استثنازدایی در حوزه شهروندی می‌گویم.

به زعم وی، الان که گوش معترضین به حرف جریانات سیاسی بدهکار نیست، من به عنوان یک سلبریتی فکری، باید در نقش تحلیلگر اجتماعی ظاهر شوم. هر چند بدلیل عدم سواد در حوزه دانش اجتماعی مجبور شوم، به جریان شناسی نرمالیزاسیون سیاسی پرداخته و در چند خط آخر نتیجه بگیرم که بله، باید اکنون از اولویت نرمال سازی سیاسی دست شست و به نرمال سازی حوزه اجتماعی و فرهنگی روی آورد.

بند دوم. به زعم وی بر اساس منطق منحنی نرمال، کشور در دوره‌هایی وارد وضعیت استثنایی می‌شود، دوره‌هایی که تک منحنی توزیع نرمال قدرت، تبدیل به دو منحنی در مقابل هم می‌شود. در واقع گویا فضای کشور فضای دوقطبی شده و لازم است جریانی سر کار بیاید تا این فضای دوقطبی شده را مجددا به وضعیت نرمال برگرداند. هرگاه قله منحنی نرمال تبدیل به دره شود، وضعیتی دو کوهانی به وجود می‌آید، وضعیتی که مستعد بروز ناآرامی ها و اعتراضات است. از نظر وی، دوره اصلاحات و دوره اعتدال دوران نرمال شدن اقتصاد، فرهنگ و سیاست بوده است. دوران ماقبل اصلاحات و ماقبل اعتدال اما کشور دچار وضعیت استثنایی است. نکته جالب توجه آن جاست که از نظر وی در دو سوی این دو قطب منحنی نرمال، دو جریان محافظه کار و برانداز قرار دارند و جریان اصلاحات همواره در مدار عقلانیت و صلح و مدارا بوده است.

با استدلال وی جریان اصلاحات، تنها جریانی است که می‌تواند منحنی دوکوهانه شده توزیع نرمال را مجددا نرمال کرده و به عنوان راه حل وضعیت استثنایی درآید؛ اکنون نیز که معترضین نمایندگی جریانات سیاسی را نمی‌پذیرند، باید فرمان را از نرمال سازی حوزه سیاسی به نرمال سازی حوزه اجتماعی چرخاند. به همین منظور نتیجه می‌گیرد، می‌توان در عرصه فرهنگ و جامعه نرمال شد اما عجالتا از حوزه سیاسی دست کشید و گفت خیلی خوب، عیبی ندارد می توان مانند شوروی دوران برژنف یا چین کنونی بود.

بند سوم. بند اول اگر، به منظور توصیف رفتار سیاسی حجاریان نوشته شده باشد، بند دوم که تلخیصی از یادداشت اخیر وی است، بازتاب تحلیلی همین راهکنش کانفورمیستیِ(حزب باد مسلکی) عمیق‌ترین سلبریتی فکری جریان اصلاحات است. در بند سوم می‌خواهم نشان دهم، برعکس آنچه حجاریان نوشته است، کشور، نظام و مردم دقیقا در دورانی وارد وضعیت استثنایی شدند که جریانات سیاسی حاکم، میل به برهم زدن وضعیت انقلابی آن سه گانه داشته‌اند. تقریبا در اوایل دولت اعتدال بود که حجاریان با دست پاچگی، یادداشت نرمالیزاسیون را در نشریه اندیشه پویا منتشر کرد. یادداشتی که در آن قرار بود، کشور با حسن روحانی از وضعیت استثنایی دوران احمدی نژاد عبور کرده و نرمال شود. راه این نرمال‌سازی به زعم وی، متعهد شدن کشور به قرارداداهای بین المللی با جریان سلطه بود. به زعم وی و دولت اعتدال، راه نجات اقتصاد کشور حل مسائل کشورهای سلطه با ایران بود و این یعنی باید تبدیل به بازیگری بهنجار از نظر آن کشورها می‌شدیم. برنامه جامع اقدام مشترک بر همین مبنا تدوین و امضاء شد. به نحو خوش بینانه، قرار بود کشور از مواهب برجام برخوردار شود تا زمینه نرمال شدن منحنی فراهم شود؛ غافل از آنکه شناخت جبهه سلطه از ماهیت انقلابی مردم و نظام بیشتر از، تحلیل ساده اندیشانه و آنرمال حجاریان و دولت اعتدال بود.

از منظر جریان سلطه، خروج ایران از تحریم ها، فضای تنفسی برای کشور ایجاد می کرد که سرعت پیشروی انقلابی در داخل و خارج را دو چندان می نمود. بنابراین تا جایی به بازی دادن دولت و این طیف خام اندیش ادامه داد، که سنگینی آثار تحریم را بر دوش مردم تحمیل کرد. وقایع دیماه ۹۶ و آبان ۹۸، ماحصل خام اندیشی ای بود که نه تنها به نرمال شدن یا عادی سازی روابط کشور در عرصه خارجی نینجامید که موجد وضعیت استثنایی در داخل کشور شد.

بند چهارم. وضعیتی که مردم، نظام و کشور را مجددا متوجه خروج از وضعیت استنثایی دوران روحانی کرد، یعنی همان وضعیتی که در نتیجه نادیده گرفتن ظرفیت انقلابی و یا کند شدن حرکت جهادی دورن زا، به وجود آمده بود. مردم تصمیم گرفتند، مجددا از وضعیت استثنایی دوران روحانی به وضعیت انقلابی بازگشت نمایند. ظرفیت‌های انقلابی خود را نشان داده و حرکت جهادی درون زا برای حل مشکلات و مصائب را شروع کنند. دولت نیز به این ندا و مطالبه عمومی لبیک گفت، منحنی دو کوهانی شده، دولت غربگرا در برابر مردم انقلابی را تبدیل به منحنی نرمال نظام انقلابی نمایند. حرکت شروع شد، محکم و سریع و بی محابا. دولت نیز به مردم اعتماد کرد، هرچند هزینه‌اش را در برابر ضدانقلاب و جریانات سیاسی غربگرا به جان خرید.

اصلاحات اقتصادی با تکیه به مردم و نه طرف خارجی استارت خورد. هم مردم و هم دولت می‌دانستند این تغییر ریل بی هزینه نخواهد بود. مردم هزینه تحمل شرایط معیشتی ناشی از اصلاحات اقتصادی را به جان خریدند و در سه گانه بی‌نظیر «سرود، غدیر و اربعین»، حجت را بر دشمن تمام کردند. نفوذ منطقه‌ای به بالاترین میزان خود رسید. نیاز دشمن به امتیاز دادن و عقد قرارداد، بالاتر از همیشه بود. بله این وضعیت برای دشمن، وضعیتی استثنایی بود که باید برهمش می زد. زودتر از آنکه خیال سیاستگزار از اولویت بهبود شرایط اقتصادی راحت شود، تا وارد فاز اصلاحات اجتماعی و فرهنگی شود. اولویتی که تلنگر دشمن، اهمیت آن را بیشتر از قبل گوشزد کرد. انرژی این حادثه به نفع مردم و نظام و کشور تمام می شود. ما تصمیم گرفتیم از وضعیت استثنایی عبور کنیم، هم در عرصه اقتصاد، هم در عرصه فرهنگ و هم در عرصه جامعه. ما هم می خواهیم نرمال شویم، منتها نه با انقلاب زدایی، بلکه با انقلابی ماندن.

انتهای پیام/تسنیم