ابهام در بیانیه ۵ اقتصاددان ورشکسته اصلاح‌طلب

اخیراً پنج اقتصاددان اصلاح‌طلب در بیانیه‌ای نظرشان در مورد وقایع اخیر کشور را مطرح کرده‌اند. آن‌ها ادعا کرده‌اند که در چهار دهه‌ی اخیر، جمهوری اسلامی سطح شهرنشینی، تحصیلات ـ خصوصاً زنان ـ و دسترسی گسترده به اینترنت و اطلاعات را افزایش داده ولی در دهه ۱۳۹۰، همین جمعیت با کاهش قدرت خرید، بیکاری و فقر مواجه شدند و این وضعیت دوگانه، شرایط را برای تولید نارضایتی و خشونت فراهم کرد. ایشان همچنین در پایان بیانیه، راه حل خود را این می‌دانند که نظام اول زندانیان وقایع اخیر را آزاد کند و سپس زمینه را برای انتقاد و اعتراض آماده کند و از برخی سیاست‌هایش کوتاه بیاید. آن‌ها اگر چه در جمله‌ای کوتاه، خشونت و به کار بردن شعارهای غیر وزین را نقد می‌کنند اما در نهایت برای اجتناب از فرو افتادن عمیق‌تر در بازیِ باخت ـ باختِ موجود، همه ابتکار عمل را به‌طور کامل در اختیار تصمیم‌گیرندگان می‌دانند. در این یادداشت، توضیح داده می‌شود که چرا اولاً روایت ایشان از وضعیت موجود، مخدوش و اشتباه است و در ثانی، پیشنهادهایشان می‌تواند اقتصاد ایران را به سمت نابودی ببرد.

روایت آن پنج نفر
خلاصه روایت این اقتصاددان‌ها از وضع موجود آن است که جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه جمعیت شهری را در کشور بسیار بیشتر کرده؛ تعداد دانشجویان را به طرز چشمگیری افزایش داده و با ایجاد زیرساخت‌های اینترنت، زمینه را برای تقویت آگاهی عمومی فراهم کرده است. همچنین این اقتصاددانان اذعان می‌کنند که طی ۴۰ سال گذشته با توسعه گسترده آموزش عالی برای زنان، تعداد دانشجویان دختر در بعضی از سال‌ها به بیش از ۲.۲ میلیون نفر رسید (بیش از ۴۰ برابر رقم سال ۱۳۵۵) و تعداد زنان دارای تحصیلات عالی، هم‌اینک از مرز هفت میلیون نفر فراتر رفته است. یعنی زنان توانمندتر شده‌اند. در مقابل توضیح می‌دهند که از سال ۱۳۹۰ به این سو، رفاه خانوارهای ایرانی کاهش پیدا کرده، طبقه متوسط لاغرتر و به جمعیت فقیر افزوده شده و بیکاری جوانان تحصیل‌کرده ـ خصوصاً زنان ـ افزایش یافته است. مجموعه این‌ها را نیز به ضعف در حکمرانی ـ خصوصاً در حوزه سیاست خارجی ـ ربط می‌دهند. در نهایت می‌گویند این تناقض، ریشه تشدید نارضایتی‌ها و تولید خشم و خشونت از سوی برخی معترضان است. اما آیا این روایت، کامل است!؟

روایت بدون سانسور
بخش اول روایت صحیح است. بله؛ جمهوری اسلامی در این چهل سال خدمات بزرگی داشته؛ از جمله انقلاب در جایگاه اجتماعی زنان و فراهم کردن زمینه‌ها برای پوشش گسترده اینترنت خانگی و همراه. البته این‌ها، تنها خدمات جمهوری اسلامی نبوده‌اند و باید کاهش فقر مطلق از بالای ۴۵ درصد در ابتدای انقلاب به نزدیک ۱۰ درصد در سال ۱۳۹۰، افزایش قدرت خرید سرانه (بیش از دو برابر در دو دهه پس از جنگ)، گسترش چشمگیر زیرساخت‌ها و… را نیز اضافه کرد. در بخش دوم روایت ایشان نیز البته ضربه‌هایی که تحریم به اقتصاد ایران وارد کرد، به خوبی ذکر شده است؛ اما این اقتصاددانان توضیح ندادند که چرا و به چه هدفی، ایران یک دهه تحت تحریم‌های بی‌سابقه اقتصادی قرار گرفت. ایران تحریم شد تا پروژه مهار اقتصاد چین توسط آمریکا تکمیل شود و در این یک دهه، آسیب دید چون سیاستمدار ـ که عمدتاً مورد حمایت همین ۵ اقتصاددان بوده ـ از ظرفیت کشورهای منطقه و همسایه و چین، برای بی‌اثر کردن تحریم‌ها، آن‌طور که باید استفاده نکرد.

بازی باخت ـ باخت
آمریکا برای مهار اقتصاد چین نیاز دارد ایران را به زمین سوخته تبدیل کند. آمریکا همان‌طور که با قدرت داشتن «عمران‌خان» در پاکستان مخالف بود، به طالبان حمله کرد و پس از بیست سال این کشور را به طالبان تحویل داد و رفت، داعش را شکل داد و… . حمله مستقیم به ایران اما تا حدی پرهزینه است که می‌توان گفت ممکن نیست. بنابراین امریکایی‌ها لازم داشتند زمینه را برای تشدید نارضایتی‌ فراهم کنند تا امکان آشوب خشن فراهم شده و از داخل، اقتصاد ایران را پوک کند. بنابراین همان‌طور که این پنج اقتصاددان به درستی اشاره کردند، بازی کنونی باخت ـ باخت است؛ چون طراحان خارجی آن، اساساً برنامه‌ای برای بردن ملت ایران (یعنی پیشرفت اقتصادی) ندارند. عجیب است که در بیانیه این اقتصاددان‌ها، آشوب‌های اخیر از منظر اقتصاد سیاسی بین‌المل اصلاً بررسی نشده است؛ گویی کاملاً ریشه‌های داخلی دارد و برای آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و حتی عربستانی‌ها هیچ منفعتی در ایجاد آشوب خشن در ایران وجود ندارد.

امنیت؛ پیش‌نیاز پیشرفت
همین نادیده گرفتن دست خارجی و منافع بیگانگان، باعث شده توصیه‌های این پنج اقتصاددان کاملاً یک‌طرفه و انتزاعی باشد و تلویحاً به آشوب‌گران خشن، حق بدهند و حتی خواستار آزادی همه کسانی باشند که آن‌ها فرزندان این سرزمین می‌خوانند. اگر منظور از فرزندان این سرزمین، هر کسی که شناسنامه ایرانی دارد و در آشوب‌های خشن اخیر حتی لیدر بوده، دست به خشونت زده و امنیت را به خطر انداخته، باشد، نسخه این اقتصاددانان به‌وضوح به استمرار آشوب‌ها خواهد انجامید. البته آن‌ها که از روی هیجان دست به آشوب‌های اخیر زدند، حسابشان جداست اما حلقه‌های اصلی آشوب و اغتشاش، اگر آزاد شوند دوباره دست به خشونت خواهند زد و امنیت ملی را تضعیف می‌کنند. بدیهی است که امنیت، پیش‌نیاز تحرک و پیشرفت اقتصادی است و پیشنهاد نهایی این اقتصاددان‌ها، خود مانعی پیش روی رشد و پیشرفت اقتصادی است.

دو ضعف در تحلیل
نتیجه آنکه اگرچه در ابتدا این پنج اقتصاددان، ادعای تحلیل علمی دارند اما دست‌کم دو محور مهم که نیازمند مداقّه علمی است، از دید ایشان پنهان مانده؛ نخست تحلیل اقتصاد سیاسی بین‌الملل و بررسی منافع برخی کشورها در آشوب‌های خشن اخیر ـ از جمله آمریکا (برای مهار اقتصاد چین)، اروپایی‌ها (برای امتیاز رفتن در احیای برجام)، عربستان (برای تضعیف نقش ایران در منطقه) و حتی ترکیه و آذربایجان (برای نزدیک‌تر شدن به تصاحب دالان زنگزور در خاک ارمنستان و قطع کردن ارتباط زمینی ایران و ارمنستان) ـ و نادیده گرفتن اهمیت امنیت ملی برای پیشرفت اقتصادی. اقتصاددانان اصلاح‌طلب معمولاً چالش‌های امنیتی را ابزاری برای گرفتن امتیازات سیاسی و اقتصادی می‌دانند و این خود، مهم‌ترین مانع توسعه اقتصادی ماست. برای شروع و جبران، خوب است ایشان آشوب‌های خشن هفته‌های اخیر را محکوم کنند و نتایج زیان‌بار آشوب‌های خیابانی برای اقتصاد ایران را شرح دهند.

  • امیرحسین طالقانی

انتهای پیام/تسنیم