بسیار تمایل دارم تا حرکت اغتشاشگران در روزهای ایتدایی مهرماه را یک فتنه بنامم لاکن وقتی به مقایسه این حوادث با فتنه های ۷۸ و ۸۸ می پردازم می بینم که هیچ یک از خصوصیات آن حوادث با وضعیت روزهای کذشته خیابانهای برخی شهرها قابل مقایسه نیست:
۱- قبل از هر توضیحی باید اضافه کنیم این حوادث را باید بنوعی جنبشی لمپنیستی نامید. اصولا جنبش لمپن ها، جنبش های بی مایهای هستند که تخریب دارند اما خالی از هرگونه عمق مردمی و اعتقادی و حتی نیاز عمومی می باشند لذا همانطور که بسرعت اوج می گیرند به حضور مردم نیز بسرعت فروکش می کنند.
۲- سوگمندانه این حوادث نشان داد که برخی جریانات سیاسی دچار نوعی ارتجاع و تحجر افراطی در سیاست ورزی های خود شده اند و برای رسیدن به هدف اینبار با نصحیت آن متفکر- تاجر گندم دوران اصلاحات و اعتدال ،خودشان در سایه و دیگر اقشاری مانند سلبریتی های هنری و ورزشی آلت دست قرار خواهند گرفت.
۳- این احساس اینروزهای بسیاری از مردم و منتقدان است که این حوادث بیش از آنکه حوادثی خیابانی باشد حوادثی ساخته و پرداخته فضای رسانه های مجازی در کشور است.در نتیجه جریانات سیاسی برانداز و استحاله طلب و لمنیست های سیاسی – خیابانی جای خود را به لمپن های سلبریتی داده اند که بر خلاف دسته اول که خیابان را برای پیاده کردن استراتژی های خود انتخاب می کنند فضای مجازی را ترجیح داده و از مسافت ها فاصله و در اوج بی خیالی و بی مسئولیتی ژست های مردم پسند می گیرند و قس علیهذا….
لذا قطعا در غوغای غبار آلود فتنه هایی اینگونه باید پوشش امنیتی و انتظامی کشور را علاوه بر اراذل و اوباش میدانی به اوباش رسانه ای نیز گسترش دهیم تا در این بزنگاه ها وقتی متوجه خیانت ها می شویم طوری نباشد که خائنان توانسته اند با فراغ بال از کشور خارج شوند . مصداق خروج بنی صدر و مسعود رجوی در دهه۶۰ بهترین مصداق این دعاست.
۴- بنا به قولی نزاع این دوره برخلاف تصور رایج در رسانه ها بود نه در خیابان. در خیابان تنها رویدادسازی بود برای تصویرسازی در رسانه ، نزاع این دوره، جنگ تصویر بود، جنگی برای ساخت تصویر. ترند ها و هشتگها دیگر به تنهایی کارساز نبود؛ باید رخدادی هم ساخته میشد در مدد به این ترندها و این مدد کردن مرگ مهسا امینی بود که بهانه را بدست اغتشاشگران و فتنه گران گذشته و حال داد.
با در نظر گرفتن موارد یاد شده دیدیم که سیاسیونی نظیر خاتمی و جهانگیری و برخی دیگر از مدعیان اصلاحات که از همان ابتدای فوت مهسا امینی پرشور وارد گود شدند و سلبریتی هایی که بر آتششعلهگرفته بنزین ریختند و به نوبت برای ادامه دار شدن ماجرا مطالب تند و شورانگیزی در دفاع از اغتشاشگران منتشر میکردند و بالاخره اغتشاشگران و آشوبگرانی که چه سازمان یافته و چه غیر سازمان یافته در کف میدان حاضر شدند و خشن ترین رفتارها را در کنار خسارت بارترین اعمال مرتکب شدند.
همه اینها نتیجه یک عامل واسط و میانی این زنجیره آشوبها بود و آن نبود مگر ” نقش آفرینی سلبریتی های ورزشی و سینمایی” که حلقه میانی بین سیاست بازان غرب گرا و آشوبگران خیابانی بودند. وسعت جنگ نرمورانی چنان وسیع بود که بسیاری را نیز دچار خطای محاسباتی نمود و تمام داشته های خود را در جامعه به ثمن بخس از دست دادند زیرا باز هم مردم را یا نادیده گرفته بودند یا در میزان مقبولیت و مشروعیت اجتماعی خود دچار اشتباه مرگباری شدند.
انتهای مطلب/رضا احمدزاده