چرا سلبریتی‌های حامی حسن روحانی به جای ندامت، هفت‌تیر کشیدند؟

فوت تلخ مهسا امینی، مطالبه‌ای برای بازنگری در بعضی سیاست‌های فرهنگی کشور از سوی برخی از مردم را به وجود آورد. اعتراضی که خیلی زود با مداخله عوامل بیرونی تبدیل به آشوب شد.

در این میان مطابق انتظار موضع گیری‌های متفاوتی را نیز شاهد بودیم؛ این‌بار اما قشری که تا پیش از این به محافظه کاری معروف بودند نقش زیادی در به آشوب کشیده شدن فضای اعتراضی کشور داشتند. عده‌ای از سلبریتی‌ها در این مدت با واکنش‌های عجولانه فضای گفت‌وگو در کشور را محدود کردند و دو قطبی تازه‌ای طراحی کردند.

برخی حتی از این هم فراتر رفتند و به رهبری آشوب‌های میدانی پرداختند. در این میان پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا عده‌ای از هنرمندان در رویکرد خود به این اندازه تغییر داشته‌اند؟ هنرمندان و ورزشکارانی که از سوی مخالفین نظام به انفعال محکوم می‌شدند چرا در اتفاقات اخیر از هیچ موضع گیری تندی فروگزار نمی‌کنند؟

برای پاسخ به این سوال نیاز است نگاهی با فاصله از مسئله داشته باشیم. تحلیل مسیری که سلبریتی‌ها در فضای سیاسی کشور طی کردند نیازمند بررسی سبقه تاریخی آن‌ها و حتی چرایی وجود پدیده‌ای به نام سلبریتی است. نیک مشخص است که در این نوشتار به تنها دسته‌ای از سلبریتی‌ها که این روزها نامشان بیشتر در رسانه‌های بیگانه شنیده می‌شود پرداخته شده و ارتباطی به برخی از چهره‌ها که در این چارچوب نمی‌گنجندند ندارد.

از جعبه جادویی تا مرجعیت فضای مجازی
زمانی دیدن یک هنرمند یا ورزشکار خارج از قاب تلوزیون میسر نبود. برای مردم آن‌ها ابرانسان‌هایی دست نیافتنی و اغلب قابل اعتماد بودند. ظهور فضای مجازی اما این دیوار را شکست. خیلی زود می‌شد سلبریتی‌ها را در کنار خود و در گوشی‌های تلفن همراه دید، با آن‌ها ارتباط دو سویه گرفت و از طریق فضای مجازی در جریان جزئیات زندگی آن‌ها قرار گرفت. تعداد مخاطبین هنرمندان و ورزشکاران هم در فضای مجازی به شدت افزایش یافت. آن‌ها از ابرستاره‌های جعبه جادویی به مرجعیت فضای مجازی تبدیل شدند. به هر روی داشتن مخاطب میلیونی ممکن است هر انسانی را به سمت تولید محتوا و موضع‌گیری تحریک کند.

این تهدید در هالیوود کمپانی‌های فیلمسازی را به وضع قوانین محدود کننده‌ای مجبور کرد. استودیوها در قراردادهایی که بازیگران و کارگردانان می‌بستند آن‌ها را از موضع‌گیری علیه خود منع می‌کردند. در کشورهای دیگر نیز این کشمکش‌ها موجب برهم ریختگی‌هایی در فضای فرهنگی شد. با ظهور فضای مجازی «سلبریتی‌ها» که صرفا مشهور بودند؛ «اینفلوئنسر» شدند؛ یعنی می‌توانستند تاثیر گزار باشند.

قمار سنگین سلبریتی‌ها در انتخابات ۹۶
این روند همزمان با جهان در ایران نیز در جریان بود. سلبریتی‌ها از ابتدای دهه نود کم کم ارتباط خود با مردم را علاوه بر تلوزیون در اینستاگرام و توییتر و… برقرار کردند. در این مدت آن‌ها جسته گریخته درباره فرهنگ، سیاست و دایره بزرگی از موضوعات دیگر به اظهار نظر پرداختند. اما ورود رسمی هنرمندان و ورزشکاران به صحنه سیاسی کشور «انتخابات ریاست جمهوری۹۶» بود.

این انتخابات فضای سیاسی کشور را مجددا محل بحث و گفت‌وگوهای فراوانی کرد. اما این بحث و گفت‌وگوها به دانشجویان و رسانه‌ای‌ها و سیاسیون خلاصه نشد؛ فضای مجازی پر شد از هشتگ، پست و استوری حمایتی از کاندیدهای مختلف. اکثر سلبریتی‌ها نیز از قطار جا نماندند و با مخاطب‌های میلیونی خود برای کاندید مدنظر تبلیغ کردند.

اگرچه اختلاف نظرهایی میان این قشر وجود داشت اما غالب سلبریتی‌ها به حمایت از ابقای دولت وقت پرداختند. آن‌ها معقتد بودند دولت وقت در رسیدن به اهداف و وعده‌های خود موفق بوده و به همین دلیل صفحات اینستاگرامی خود را به رنگ «بنفش» کردند.

دولت ابقا شد و پس از گذشت مدتی بحران‌های زیادی در کشور سر در برآورد. تورم به سرعت افزایش یافت، تحریم‌ها مجددا بر اقتصاد ایران سایه انداختند و فضای کشور دوباره ملتهب شد. به طوری که در همان سال ۹۶ و حتی پیش از خروج آمریکا از برجام با افزایش قیمت اقلام زندگی مردم، تجمعات اعتراضی در شهرهایی از کشور برگزار شد و حتی به آشوب هم کشیده شد.

اعتبار از دست رفته
این وضعیت چهارسال ادامه داشت. بحران‌های پشت هم می‌آمدند و جامعه را عصبانی می‌کردند. خشم مردم از اوضاع نابسامان متوجه دولتی بود که هنرمندان و ورزشکاران ستاد انتخاباتی‌اش را مدیریت می‌کردند. این موضوع ضربه عظیمی به اعتبار سلبریتی‌ها زد. سلبریتی‌هایی که نمی‌خواستند و نمی‌توانستند از مردم عذرخواهی کنند؛ به اعتراضات محافظه‌کارانه و سطحی روی آوردند که مورد استقبال مردم واقع نشد.

قهرمان‌های فضای مجازی حالا اعتبار خود را از دست داده بودند. مردم هنوز آن‌ها را می‌دیدند اما به جای دست زدن برایشان می پرسیدند: چرا شما مالیات نمی‌دهید؟ چرا از مسئولیت خود در قبال جامعه شانه خالی می‌کنید؟ و چراهای بسیار دیگری که وجهه این دست از هنرمندان و بازیگران را تخریب کرد.

بعضی سلبریتی در انتخابات ۱۴۰۰، همصدا با دشمن در انتخابات شرکت نکردند. آن‌ها مشخصا به دنبال پاک کردن برچسب‌های روی پیشانی‌شان بودند؛ اما نه محبوبیت خود را میان مردم بازیابی کردند و هم جایگاهشان در فضای فرهنگی کشور متزلزل شد. دولت جدید چندان روی خوشی به امپراطوری سلبریتی‌ها و رانت دهی از طریق عدم ستاندن مالیات از آن‌ها در فضای فرهنگی کشور نشان نداد.

سلبریتی‌ها؛ از چاله اصلاح طلبان تا چاه ضدانقلاب
همه این‌ها و همچنین برنامه‌ریزی مجدد دشمن روی هنرمندان و ورزشکاران، فضا را برای انجام اقدات بی‌سابقه توسط آن‌ها فراهم کرد. ماجرای مهسا امینی و اعتراضات مردم، فرصت مناسبی برای حضور مجدد سلبریتی‌ها در فضای سیاسی کشور مهیا کرد.

آن‌ها این بار اما اصلا نمی‌خواستند محافظه‌کار خطاب شوند و همچنین این بار در زمانی می‌توانستند موضع بگیرند که هزینه‌ی چندانی برای آن‌ها نداشت. زیرا سلبریتی‌ها دیگر در فضای فرهنگی کشور امپراطوری نمی‌کردند و اینگونه روغن ریخته شده، نذر امام زاده شد.

موضع‌های اغلب سلبریتی‌ها بسیار تند و آتشین بود. تعدادی از بازیگران زن شاغل سینمای ایران(که البته حضور بسیاری از آن‌ها در سینما و تلوزیون کمرنگ شده بود) کشف حجاب کردند. عده‌ای دیگر آشوب را تشویق می‌کردند و حتی چند نفر سعی در رهبری و خط دهی آشوب‌ها داشتند.

این اعتراضات فرصتی شد تا دوباره «استوری جنجالی فلان بازیگر» و «توییت آتشین فوتبالیست معروف» تیتر یک رسانه شود. این دست سلبریتی‌ها عمدتا تلاش کردند تا دوباره برای خودشان اعتباری دست و پا کنند و جایگاه سابق خود را مجددا به چنگ آورند. باید دید این اقدامات آن‌ها را به هدفشان نزدیک می‌کند یا به دلیل این بی‌ثباتی شخصیتی و مذبذب احوال بودن، پیش از پیش از مردم و فضای فرهنگی کشور فاصله می‌گیرند.

انتهای مطلب/رجانیوز